ایزدبانو | دی ۱۳۹۱
ایزدبانو
روزها سنگین شدن .. انگار هر روز که میخواد بگذره قدمشو میذاره فرق سر من مغزمو له میکنه .. اشکمو درمیاره و رد میشه
+
نوشته شده در جمعه بیست و نهم دی ۱۳۹۱ ساعت 14:22 توسط آناهیتا |
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
تیر ۱۴۰۲
خرداد ۱۴۰۲
آذر ۱۴۰۱
خرداد ۱۴۰۱
اردیبهشت ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
شهریور ۱۳۹۸
تیر ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
فروردین ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
تیر ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۴
مهر ۱۳۹۲
تیر ۱۳۹۲
اردیبهشت ۱۳۹۲
فروردین ۱۳۹۲
اسفند ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
شهریور ۱۳۹۱
مرداد ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
آرشيو
پیوندها
حیات خلوت آزادی
اضافات!
هزیون نامه
شهر گناه
کرزلنگ
ابوذر هدایتی
راه رفتن مرد مرده
سنگ بانو
اسطوره ی عصیان
نجاتم بده.Save Me
speranza di alta
زخم معده
دنیای خط خطی من
سفید تا بی نهایت
شن های تابستان
کورو
لیدی
از خوی تا خورشید
BLOGFA.COM