آپلود عکس و فایل رایگان و دائمی ایزدبانو | اسفند ۱۳۹۰

خوش به حال روزگار

+ تصویر " عمو نوروز و ننه سرما " از کارای خودمه .. نوروز ۱۳۸۷کارت تبریک آموزشگاه هنری ویژه


 یکی بود یکی نبود

پير مردي بود به نام عمو نوروز كه هر سال روز اول بهار با كلاه نمدي, زلف و ريش حنا بسته, كمرچين قدك آبي, شال خليل خاني, شلوار قصب و گيوه تخت نازك از كوه راه مي افتاد و عصا به دست مي آمد به سمت دروازه شهر.بيرون از دروازه شهر پيرزني زندگي مي كرد كه دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار, صبح زود پا مي شد, بعد از خانه تكاني و آب و جاروي حياط,هفت قلم, از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرك آرايش مي كرد. يل ترمه و تنبان قرمز و شليته پرچين مي پوشيد و مشك و عنبر به سر و صورت و گيسش مي زد و فرشش را مي آورد مي انداخت رو ايوان و در يك سيني قشنگ و پاكيزه سير, سركه, سماق, سنجد, سيب, سبزي, و سمنو مي چيد و در يك سيني ديگر هفت جور ميوه خشك و نقل و نبات مي ريخت. بعد منقل را آتش مي كرد و مي رفت قليان مي آورد مي گذاشت دم دستش. اما, سر قليان آتش نمي گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز مي نشست.چندان طول نمي كشيد كه پلك هاي پيرزن سنگين مي شد و يواش يواش خواب به سراغش مي آمد در اين بين عمو نوروز از راه مي رسيد و دلش نمي آمد پيرزن را بيدار كند. يك شاخه گل هميشه بهار از باغچه مي چيد رو سينه او مي گذاشت و مي نشست كنارش. از منقل يك گله آتش برمي داشت مي گذاشت سر قليان و چند پك به آن مي زد و يك نارنج از وسط نصف مي كرد؛ يك پاره اش را با قندآب مي خورد. آتش منقل را براي اينكه زود سرد نشود مي كرد زير خاكستر؛ روي پيرزن را مي بوسيد و پا مي شد راه مي افتاد.آفتاب يواش يواش تو ايوان پهن مي شد و پيرزن بيدار مي شد. و میفهمید که اي داد بي داد همه چيز دست خورده. آتش رفته سر قليان. نارنج از وسط نصف شده. آتش ها رفته اند زير خاكستر, لپش هم تر است. آن وقت مي فهميد كه عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بيدار كند. و این هر سال تکرار میشود. اما هيچ كس نمي داند كه سال ديگر پيرزن میتواند عمو نوروز را ببيند يا نه. چون بعضي ها مي گويند اگر اين ها همديگر را ببينند دنيا به آخر مي رسد


+چند تا اهنگ شاد براتون اپلود کردم ...... امیدوارم نوروز شادی داشته باشین :)

elvis presley.......... jailhouse rock

 

 

 

mary hopkins .........those were the days

 

olivia newton john and john travolta.... you're the one that i want

 

take a chance on me...... abba

 

 

 


+یه ویدیو کلیپ براتون آپلود کردم که از کارای برادرمه ..  انیمیشنش کار من نیست چون اون سالی که این کلیپ کار شد من باردار بودم و کاری جز تماشا کردن نمیتونستم انجام بدم .. امیدوارم خوشتون بیاد

نوروز

سال نو مبارک

 

 

روحش شاد

زن! كمي فكر كن! وقتي خيلي نرم شدي، همه تو را خم مي كنند. . . . سیمین دانشور _ سووشون

جلال آل احمد و سیمین دانشور

 

168

*حاجی فیروز*

به نظر زنده یاد مهرداد بهار، اسطوره شناس، حاجی فیروز بازمانده آیین ایزد شهید شونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهره سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده و شادی او شادی زایش دوباره آنهاست که با خود رویش و برکت می آورند.

شیدا جلیلوند صدفی که بر هبوط ایشتر، ایزد بانوی باروری و زایش در اساطیر بین النهرین کار کرده، به نکته ای برخورد کرده که آن را تاییدی بر نظریه زنده یاد مهرداد بهار می داند. ایشتر به جهان زیرین سفر می کند و برای او دیگر بازگشتی نیست. پس از فرو شدن ایشتر، زایش و باروری بر زمین باز می ایستد. خدایان در صدد چاره جویی بر می آیند و سرانجام موفق می شوند آب زندگی را به دست آوردند و بر ایشتر بپاشند. اما طبق قانون سرای مردگان، ایشتر باید جانشینی برگزیند تا او را به جای خود به جهان زیرین بفرستد. ایشتر شوهر خود، دو موزی، را که از بازگشت او ناخشنود بود، بر می گزیند. جامه سرخ به تن دوموزی می کنند، روغن خوشبو به تنش می مالند، نی لاجورد نشان به دستش می دهند و او را به جهان زیرین می کشانند. دوموزی ایزد نباتی است که با رفتنش به جهان زیرین گیاهان خشک می شوند. پس چاره چیست؟ خواهر دوموزی نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر می برد تا برادرش به روی زمین بازآید و گیاهان جان بگیرند. بالا آمدن دو موزی و رویش گیاهان همزمان با فرا رسیدن بهار و نوروزی ما ایرانی هاست. در آن هنگام که دوموزی به همراه مردگان بالا می آید و سال نو آغاز می شود، ایرانیان نیز به استقبال فروهرهای مردگان می روند و برای روان های مردگان که به خانه و کاشانه خود بازگشته اند، مراسم دینی برگزار می کنند. همزمان با این آداب و رسوم، حاجی فیروز با جامه ای سرخ و چهره سیاه و دایره زنگی در دست، فرا رسیدن بهار را نوید می دهد.

منبع:سایت دانشجویان ایران


شعر حاجی فیروز ................ کارو

متن شعر در ادامه مطلب آمده

کارو دِردِریان برادر ویگن سروده های عاشقانه هم دارد اما معروفیتش به دلیل دید انتقادی وی به مشکلات و  حقایق تلخ اجتماع بوده .. کتاب " کفرنامه " اش از جمله کتابهای ممنوعه در ایران و کشورهای اسلامی است

+درباره ای شعر با توجه به اینکه از زبان یک حاجی فیروز سروده شد و درباره ی اثرات تلخ فقر هست  ..من ترجیح دادم نظر شخصیمو هم بگم .. من به شخصه با کسانی که به هنرمندانی مثل دلقکها یا تلخکها ویا سیاه های نمایش سیاه بازی و حتی حاجی فیروزها به چشم ادمهای بدبختی که از فرط گرسنگی مردم را میخندانند تا تکه ای نان گیرشان بیاید شدیدا مخالفم .. البته بنده در حد و حدودی نیستم که شعر کارو را نقد کنم .. این شعر میتونه اززبان یک حاجی فیروز خاص باشه


این هم حاجی فیروز دستپخت من :)

 

ادامه نوشته

167

رفته بودم نفسی تازه کنم

برگشتم 

ضمنا ...... پوست هم انداختم

Animated wallpaper, screensaver 240x320 for cellphone


 

 +ممنونم از تمام دوستانی که نگرانم بودن و برای پست پایین چه خصوصی و چه عمومی کامنت گذاشتن ........ خوش باشین

166

با شب تبانی کرده بود ظلمت ، تا ماه را از برکه بگیرند .. و گرفتند .. برکه پیر بود .. داشت خشک میشد .. دلش به تصویر ماه خوش بود که نور می انداخت در بطنش .. و انگار ماه میشد او و او میشد ماه-به خیالش- .. اما ظلمت حسود بود .. یک شب همه جا تاریک شد به بهانه ی خسوف..برکه بُغ کرد .. چشم چرخاند به امید ماه .. شاید شبحش را ببیند حتی در پس ابر .. اما از ماه خبری نشد ..  برکه دق کردُ خشکید .. صبح تنها لجنهای ماسیده بر کف زمین بودندُ جنازه ی چند ماهی از همه جا بی خبر .. و بار دیگر ظلمت برنده شد ...............به همین راحتی !

+ یه ریزه اوضاع روحیم مثل این انیمیشنه شده .. سعی میکنم خوب بشم و برگردم .. ضمنا این انیمیشن کار من نیست

Animated avatar 100x100

 

165

*مسبوت : مرده

*مسبوط : تب دار


+عید داره میاد .. خونه تکونی و آرزوی قدیمی من : داشتن چوب جادویی هری پاتر


+یه هدیه از نوع اختصاصی به the doors دوستان .. یه فیلم مستند درباره ی جیم موریسون آپلود کردم .. حجمش 83.7 MB .. امیدوارم بپسندین

jim morrison

 

164

دو تا تصویرسازی برای روی جلد dvd موسیقی از کارای خودم :

سیرن

زمان

برای دیدن توی سایز بزرگ :

سیرن .............زمان


میدونم شنیدینش .. جزو آهنگاییه که هر وقت گوش میدم میرم توی رویاهام .. واقعن زیباست

سمین غانم ........ گل گلدون من

گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب بو دیگه شب بو نمی ده
کی گل شب بو را از شاخه چیده
گوشه آسمون پر رنگین کمون
من مثل تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من می رم گم می شم تو جنگل خواب
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
آسمون آبی می شه
امّا گل خورشید
رو شاخه های بید
دلش می گیره
درّه مهتابی می شه
امّا گل مهتاب
از برکه های آب
بالا نمیره
تو که دست تکون می دی
به ستاره جون می دی
می شکفه گل از گل باغ
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد
می سوزه شقایق از داغ
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب

(فرهاد شیبانی)

 

بدون شرح!

غرور .. افتخار .. اشک

 اصغرفرهادی: سلام به مردمِ خوب سرزمینم. در این لحظه بسیاری ایرانیان سرتاسر جهان دارند ما را نگاه می کنند. فکر می کنم آن ها بسیار خوشحال اند. آن ها تنها به خاطر این جایزه ی مهم یا یک فیلم یا فیلم ساز خوشحال نیستند. آن ها خوشحال اند چون در این زمان که صحبتِ جنگ و تهدید و حمله بین سیاستمداران رد و بدل می شود، این جا صحبت از فرهنگ غنی کشورشان ایران است. یک فرهنگ غنی و قدیمی که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده است. من با افتخار این جایزه را تقدیم مردم سرزمین ام می کنم. مردمی که برای همه فرهنگ ها و تمدن ها احترام قائل اند 
و با نفرت و خشونت سر سازگاری ندارند... 

دانلود کنید و با غرور تماشا کنید


+ و چه خوب گفت کرزلنگ !

 

163

خواب نبود .. بیدار هم نبود .. جایی بود میان خواب و بیداری .. مثلن عالم هپروت یا جبروت .. چه میدانم .. گویی عالم خلسه شاید نشئگی .. هر جا بود پروانه شد .. شاید؛ رها ازقید پیله .. آزادِ آسمان .. نسیم نوازش میکردُ به کوری چشم  شفیره های در حسرت استحاله چنان بال میزد که پرندگان به تماشایش پرواز یادشان میرفت .. شهد گل مینوشید ُ مسکورِ غرور خود را می انداخت روی موج باد ُ میرفت .. اما ..

اما .. یک گلوله از تفنگی شلیک شد ! .. سرعتش حس پروانگی نداشت .. حتی باد هم در برابرش به هیچ میماند .. سر راه هر چه بود میسوزاندُ میرفت .. برگ را .. گل را .. بال پروانه را!!!! .. بال پروانه را آتش زدُ رفت .. چه ملودی ناموزونی! .. پروانه که باید در اتش عشق شمع بسوزدُ شاعر و عارف برایش قصیده بسرایندُ به معراج رفتن پروانه را پای بکوبند ..اما پروانه سوخت به آتش یک گلوله سربی که نه غزل سرش میشود و نه رقص شعله های شمع میفهمد  .. پروانه مرد .. یکی یکی را کشت .. نه ! یکی دو تا را کشت .. شاید هم بیشتر .. هر چه بود .. داشت مشعوف پرواز میشد که مقهور گلوله مختوم شد به خواب ..دیگر جایی میان خواب و بیداری نبود .. خواب بود .. خوابِ خواب .. هیس !


+قابل توجه دوستان فیلم باز .. اگه به فیلم کوتاه ایرانی پیش از انقلاب علاقه مندین یه سر به اینجا بزنین .. فک کنم خوشتون بیاد


+به همت مرد مرده که اصلن هم نمرده یه وبلاگ خوبی راه افتاده به اسم زن پرس .. توی این وبلاگ خانوما و البته آقایون میتونن درباره مشکلات زنان امروز ایران صحبت کنن .. به انتخاب بازدید کننده ها هر روز یک سوال مطرح میشه .. وبلاگ خوبیه و توصیه میکنم بهش سر بزنین .. ضمنا طراحی قالبش کار خودمه

زن پرس


+یه تبریک اختصاصی به ایرانیان :

فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی در سی و هفتمین دوره جوایز سزار که به اسکار فرانسوی مشهور است، جایزه بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرد.

+باااااااااازم تبریک :

اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم خارجی جشنواره فیلم های مستقل آمریکا را به خاطر فیلم جدایی نادر از سیمین از آن خود کرد. به گزارش بی بی سی فارسی برخی منتقدان می گویند این جایزه که به جایزه اسپیریت شهره است می تواند شانس اصغر فرهادی را برای کسب جایزه اسکار که روز یکشنبه برگزار می شود را بیشتر می کند 

162

زن ایستاده بر فراز کوه .. پیراهنش به موسیقی باد میرقصد .. عطر تنش را باد با خود میکشاند تا پای کوه .. در پای کوه گوزن نر از آبشخور رود مینوشد .. بوی زن میپیچد به مشامش .. میدود به سمت جنگل .. همچون باد .. در جنگل هیاهوی باد پیچیده .. درختها در هم گره میخورند .. رازی در گوش هم پچ پچ میکنند .. بر فراز جنگل باد میچرخد .. پیچ میخورد و نعره میکشد .. و دوباره میوزد به سمت کوه .. گویی آبستن است .. درد میکشد .. ناله میکند .. فریاد میزند و میرود .. تا بلندای کوه .. زن هنوز ایستاده .. چشمانش را بسته و دستانش را گشوده .. گو به هم آغوشی باد .. باد بوی تن زن را نفس میکشد .. بر تنش میلغزد .. اندامهایش را لمس میکند ..  زن به شوق می آید .. به انحنای تنش کمی غمزه میدهد .. لبهایش را نیمه میگشاید .. سرش را به کرشمه خم میکند .. دستانش را به ناز بر گردن ستبر باد حلقه میکند .. باد از فرط خواستن به خود میپیچد .. میخواهد تمامش را یکجا بر تن زن بریزد .. شهوتش به طوفان میماند .. میغرد و تن به تن زن میساید .. زن میخندد .. از شعف قهقه میزند .. باد سنگین و سنگین تر میشود .. زن به رضایتی پر شور تسلیم باد میشود .. تنش را رها میکند در آغوش وحشی باد .. سرخوش از همراهی باد  ......................... در پای کوه تن بی جان زن افتاده در آبشخور .. ماده گوزنها به خونابه مینگرند .. باد نمیوزد و یا حتی نسیمی ............................

cilla black............... you're my world


+میگم کل دنیا نگران جنگن غیر از خودمون